انشالا بعد از عاشورا تاسوعا و تعطیلی ها یه حال کلی به:
سایت
وبلاگ
خودم
زندگیم
و.......
میدم و از این یکنواختی در میام
شب همی خوش
التماس دعا
یا علی
انشالا بعد از عاشورا تاسوعا و تعطیلی ها یه حال کلی به:
سایت
وبلاگ
خودم
زندگیم
و.......
میدم و از این یکنواختی در میام
شب همی خوش
التماس دعا
یا علی
پیشنهاد میکنم به هیچ وجه دامنه به وبلاگتون داخل لوکس بلاگ وصل نکنید
من الان یه دامنه دارم که یکی دوروز به لوکس بلاگ متصل بود
الان دو هفته س DNS هارو صفر کردم یعنی خالی مونده اما هنوز به لوکس بلاگ وصله!!!!!!!
یه هفته هم هست به میهن بلاگ وصلش کردم هنوز آدرسشو میزنی لوکس بلاگ رو باز میکنه
یعنی گند زد تو دامین هااااااااااااااا!
خخخخ
دختر خانوم محترم! به پروسه ی معروفیت در فیس بوک خوش آمدید ...
۱ . لباس خوابی , لباس زیری , تاپ شلوارکی چیزی تنت می کنی ... گوشیت رو بر می داری , می ری جلو آینه ی اتاقت یا حتی دستشویی , یه عکس از خودت می گیری
۲ . یک اکانت فیس بوک می سازی و این عکس رو می کنی profile pictureت ! البته هر چی دکولته تر باشه ! در جمع آوری addList و ... نقش بیشتری داره داشت یادم می رفت...! اسمت حتما باید یکی از پسوند های زیر رو داشته باشه :
joon , duffi , jigmal , pishi , loos , maloos , ...
۳ . قبل از add کردن پسرا ... می ری چند تا داف اسمی رو که ۴۹۹۹ تا دوست دارن و کارشون به page دوم کشیده رو add می کنی و با اینکه نمی شناسیشون , بعد اینکه accept ت کردن ... رو wallشون می نویسی :
Khaanoooomi asheghetammmmMmmmm <3
۴ . بعد می ری page چند نفر از جمله حسین تهی رو LIKE می زنی و چند تا از اون پسرایی که با ماشینای مدل بالا و اینا عکس با کیفیت می ذارن تو facebook شون رو add می کنی ...
۵ . تو این مرحله ...فقط باید بشینی کلی پسر مثلا fashion رو confirm (همون accept) کنی !!! چون یا تو پیج دختره دیدنت و addت کردن ... یا وقتی داشتی برا حسین تهی می نوشتی : عمرمی تو حسین جونم
۶ . بعد اینکه لیستت به بالای ۱۰۰۰ نفر رسید ... تو بخش info خودت می نویسی :
MSG javab nemidam , kasio nashnasam add nemikonam , kheiliam dokhtare khoshgeliam , BF ham nadaram o nemikham !!!
۷ . پسرایی که رو wallت ازت تعریف و تمجید کردن ... با این جملات جوابشون رو می دی :
lotf dari to ejGham :X
misi ajijam :*
fadat besham ejgham
...
۸ . همچنان به add کردن پسرهایی که عینک rayban می زنن و شال و دستمال گردن دارن و شلوار زخمی و پاره پاشونه و عکس با کیفیت دارن ادامه می دی ... مخصوصا خواننده نماهایی که پول دادن و با اشکین ۰۰۹۸ و ساسی مانکن و اینا آهنگ دارن!! و البته پسرایی رو که مطمئنی ماشینشون جنسیس به بالاست !!!
...
حالا دختر خانوم گرامی !! تا اینجاشو انجام بده ... اگه موفق بودی ...راهکار های بیشتری ارائه می دم بهت
نظر شما چیه ؟؟
خدایی غیر از این نیستااااا من دیدم و شنیدم همینجوری معروف شدند :|
من که از هر دختری که اینجوری هست متنفرم
حالا شانس ما تو مملکتی که شیر نصفش آب و نصفش روغن پالمه
اسیدا همه مرغوبن: خلوص ۹۹ درصد. همه چیو از چین وارد میکنن اینو از آلمان!
چی بگم؟؟؟؟کلا اصن با بابا مشکل دارما خخخخخخ
اگه بگه ماست سفیده میگم نههههههه اصن حرفشم نزن
مگه ندیدی ماست قرمزه؟؟؟؟؟؟
اونوقت با کمال خونسردی میگه اره قرمزه.منتها وقتی سویچ میخوای رنگ واقعی معلوم میشه!!!
اینم زندگی ما
امروز از صبح نبودم
نذری داشتیم
هرسال همین موقع هیئت شاهزاده علی اصغر ناهار میان خونه ی ما سینه زنی و نوحه و ......
فامیلای خودمون هستن،هیئت هم تمامشون بچه های 6-15 ساله هستن
خیلی ساله این نذری رو داریم.بابام از سال 54 این نذرو میده تقریبا 40 سالی میشه
خیلی دوست دارم این بچه ها رو که تو این سرما با این سن و سال کم میرن هیئت هم ظهر هم شب
خودمم همسن اینا بودم میرفتم
....................................
همیشه
اولین ها
سرشار از هیجان و شورند
و آخرین ها
نمایه
باورها
و تجربه های روشن لبریز نور .
و همیشه
همیشگی ها
دست نیافتنی اند
و دور .
تو
همیشگی ترین اولین و آخرینی …..
چنان ﭼﻮﺑﯽ ﺩﺭ آﺳﺘﯿﻨﻢ ﮐﺮﺩ ﺭﻭﺯﮔﺎﺭ
که ﻣﻌﻨﺎﯼ ﺳﮑﻮﺕ ﺗﻠﺦ ﻣﺘﺮﺳﮏ ﺭﺍ ﻓﻬﻤﯿﺪﻡ …
کَلاف زندگی ام که گُم شد
در جایی نامَعلوم کسی پیدایش کَرد
و به جایی دور بُرد
نمی دانم چگونه می بافدش
که مَرا این جا بی سَرنوشت می نامند …
نمی دانم کدام پرنده
در نبض مدادهایت جاری بود
که هیچ کاغذی
در وسعت حجم آن نگنجید
راستی نگفتی کدام باد
بادبادکهایت را با خود برد …
فرض کن توی تاکسی نشستی و ناگهان راديو شروع می کنه به پخش کردن موزيک مورد علاقه ات … چه حالی می شی؟ ... شايد خودت اون موزيک را توی خونه ، روی کامپيوتر داشته باشی اما شنيدن اون موزيک وقتی که انتظارش را نداری دهها برابر اينکه خودت اون را برای گوش دادن انتخاب کرده باشی صفا داره … بيا اسم تفاوت اين دو حالت را بگذاريم Pull و Push ... اولی (pull) برای وقتی که خودت به دنبال چيزی می ری ، و Push برای وقتی که اون چيز به سراغ تو مياد ... وقتی همه اتفاقهای دنيا را به صورت Push و Pull ببينی چيزهای بسيار جالبی دستگيرت می شه ...
البته اين بحث Push و Pull در مباحث دنيای Information مفاهيم کاملا جا افتاده ای هستند: مثلا يکی از تفاوتهای مهم اينترنت و تلويزيون دقيقا همين بحث چگونگی دستيابی به مطالب اونهاست: در اينترنت تو اطلاعات را به دلخواه خودت Pull و انتخاب می کنی اما در تلويزيون اين اطلاعات به تو Push می شه و قدرت انتخاب چندانی نداری ... يا مثلا email يک تکنولوژی Pull محسوب می شه: تو هر موقع بخواهی اون را چک می کنی ... اما در مقابل sms يک تکنولوژی push به حساب می آد: بخواهی يا نخواهی sms به تلفن همراهت می رسه ...
ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﺗﻔﺮﯾﺤﺎﺕ ﺳﺎﻟﻤﻢ ﺍﯾﻨﻪ ﮐﻪ ﻣﯿﺮﻡ ﺯﯾﺮ ﭘﺴﺖ دختراییکه ﺩﻭﺳﺖ
پسر
ﺩﺍﺭﻥ، ﻣﯿﻨﻮﯾﺴﻢ : ﻭﺍﯼ ﻋﺰﯾﺰﻡ ﺧﯿﻠﯽ ﺭﻭﺯﺧﻮﺑﯽ ﺑﻮﺩ، ﻣﺮﺳﯽ ﮐﻪ
ﻫﺴﺘﯽ .
ﺗﺎ دختره ﺑﺨﻮﺍﺩ ﺛﺎﺑﺖ ﮐﻨﻪ ﺧﺎﻟﯽ ﺑﻨﺪﯾﻪ 4 ﺗﺎ ﻣﺸﺖ ﻭ ﻟﮕﺪ ﺧﻮﺭﺩﻩ ﮐﺎﺕ
ﮐﺮﺩﻥ !!!!
ﺩﮐﺘﺮﻡ ﺭﻓﺘﻢ ﮔﻔﺘﻦ ﺧﻮﺏ ﻧﻤﯿﺸﯽ!!
- شهر هرت جایی است که دروغ میگویند ولی میگویند دروغگو سگ است و دشمن خداست .
- شهر هرت جایی است که روزنامه ها زیادند و خبرها فراوانتر از زیاد و ازدیاد خبرهای کذب ذهنهای کاذب را میرشداند
و ریشه آدمی را میخشکاند
- شهر هرت جایی است که تا میگویی پخ از ترسشان اسلحه میکشند .
- شهر هرت جایی است که به زور اداره میشود و و اداره کنندگانش چنگ زنان خوبی هستند .
- شهر هرت جایی است که هر که را خوش آید به کار آید و آن زمان که او را خوش نیاید سریعا" به زیر آید .
- شهر هرت جایی است که کلمات چیز دیگر معنی میکند برای مثال سکوت به معنای فحش به حساب می آید و الله نوعی کلمه و رمز جهت شورش .
- شهر هرت جایی است که شادی در آن حرام است و صدای دست اگر بیش از 5 جفت باشد شورش حساب میشود .
- شهر هرت جایی است که هر چه آنها میگویند بقیه باید بگویند چشم ولا غیر .
- شهر هرت جایی است که حرف حرف نوروزیه ... !!!
- شهر هرت جایی است که مردمانش نباید چپ نگاه کنند ، کج راه روند ، رنگی بپوشند ، زیاد حرف بزنند ، شاکی باشند ، به حرف دیگران هم گوش دهند ، فکر کنند ، تصمیم بگیرند ، نظراتشونو بیان کنند .
- شهر هرت جایی است که آژادی بیان برای لالها بلامانع می باشد ولیک برای سخنوران ، بیان یعنی تحریک افکار عمومی .
- شهر هرت جایی است که یک روز با اساتید و نوابغش فخر میفروشد و در روزی دیگر آنها را به پایه تختی میفروشد .
- شهر هرت جایی است که خاص است و همگان بر آن نظر دارند ، بنابراین باید آن را از دست مریخیها حفظ کرد .
- شهر هرت جایی است که از ابتدا هرت نبود بلکه به تدریج و در طی تلاشهای بی وقفه بعضیها به جایگاه هرتیت رسید .
- شهر هرت جایی است که غورباقه هم هفت تیر کش میشود .
- شهر هرت جایی است که که دانشجو سر کلاس فلسفه از استاد پرسید افلاطون چیه ؟؟.
- شهر هرت جایی است که حکم خدا بودن ، توسط بنده خدا صادر میشود .
- شهر هرت جایی است که با متجاوزین برخورد میشود ولی کلی تجاوزگر در خود نهان دارد .
- شهر هرت جایی است که جایی است که آدم نداند شکایت از که به چه واز چه به که برد
- شهر هرت جایی است که مسئولان آن یکدنه و لجباز مانع از برگزاری هر حرکت فزهنگی شوند
- شهر هرت جایی است که مدافع حقوق بشر است ولی حقوقی برای بشرش قائل نیست .
- شهر هرت جایی است که با همه چیز شوخی میشود ، با نور ، با عقل وشعور ، با پیر و جوون ، با یک جرعه نون ، با جون و پوست و خون و در نهایت با خدای زمین و اسمون ... وبا این بازیها سر خیلیها گرم میشود ، داغ میشود ، باد میشود و آنگاه خدا از یاد میرود .
- شهر هرت جایی است که دکترها جون میدهند تا دکترشوند ولی هستند عده ای که چیز دیگری داده اند و به راحتی دکتری گرفته اند و همچنان به ریش تک تک دکتران میخندند و بر آنها حکم میرانند .
- شهر هرت جایی است که مفسدان مالی در صدد مقابله با مفسدان مالی هستند !!!!
- شهر هرت جایی است که آمارش غلط است ولی به غلط ، آمارها درست میکنند .
- شهر هرت جایی است که گِل زیاد دارد و در آن مانده ، زیادتر ، ولیک پیشنهاد چهار نعل رفتن به دیگرشهرها میدهند .
- شهر هرت جایی است که 95% مردمانشان خوب و همیشه در صحنه هستند ولی بیش از 70% همانها شورشی به حساب می آیند و باید با آنها برخورد کرد .
- اصلا" به این شهر اشاره نمیکنم و نمیگویم که آن اسرائیل است .
- شهر هرت جایی است که من و تو آن را ندیدیم و اصلا" و ابدا" به جز نمونه اشاره شده وجود خارجی ندارد و اینها همه تخیلاتی است که وتوس به زبان آورد تا بدانیم که شهر هرت در نبودش ، بود است و بودنش کند نابود ،
"چقدر آشناس این شهر هرت"
ﺭﻓﻴﻖ !
ﺍﮔﻪ ﻳﻪ ﺭﻭﺯ ﺗﺎﺑﻮﺗﻢ ﺭﻓﺖ ﺭﻭ ﺷﻮﻧﺖ ﺑﻪ ﺩﻝ ﻧﮕﻴﺮﻳﺎ ! ﺣﻼﻝ
ﮐﻦ ...
ﻓﻘﻂ ﻫﻤﻴﻦ ﻳﻪ ﺑﺎﺭ ﺍﺯﺕ ﺑﺎﻻﺗﺮﻡ ...
ﺑﻘﻴﻪ ﻋﻤﺮﻣﻮ ﺧﺎﮎ ﺯﻳﺮ ﭘﺎﺗﻢ !..
تا همین ده سال پیش، حضور افراد در وب به راحتی امروز نبود، اکثر سایتها متعلق به سازمانها و شرکتهای اغلب بزرگ بودند یا حداقل چند نفر بصورت گروهی آنها را مدیریت میکردند. تا اینکه وبلاگ ظهور کرد و این معادله را تغییر داد. از آن پس هرکس میتوانست به شخصه یک صفحه وب بر پهنه وسیع اینترنتِ جهانی داشته باشد و در آن هرچه را که دوست داشت به اشتراک بگذارد. گاهی افراد درد دلها، خاطرات، کوتهنوشتها و اعتقاداتشان را منتشر میکردند، گاهی هم همه حرفها را در قالب یک عکس یا طرح بیان میکردند. هر از گاهی هم فیلمی منتشر میشد.
آن روزها وبلاگ تنها خانه مجازی افراد محسوب میشد. هرکس که میخواست در وب اعلام حضور کند و آدرسی داشته باشد، وبلاگی راه میانداخت. اما به تدریج صاحبان ایده دست به کار شدند و طرحی نو در انداختند. توئیتر، فرندفید، فیسبوک، اینستاگرام، گوگلپلاس و صدها سرویس دیگر تولید شد تا حالا دیگر حضور افراد در وب به آسانی تنها چند کلیک ساده باشد!
امروزه کسی برای داشتن آدرس مجازی، ملزم به راه انداختن یک وبلاگ نیست. صدها پروفایل میتوانید داشته باشید و هزاران دوست و آشنا را میتوانید در آنها به خود لینک کنید. حرفها، عکسها و فیلمهایتان را براحتی میتوانید منتشر کنید و لایک و کامنت جمع کنید. آری! همه چیز خوب و ساده شده، اما هنوز هم اگر حرفی برای گفتن دارید که میخواهید جدیتر گرفته شود، ماندگارتر باشد، بیشتر دیده شود و همیشه شنیده شود، باید حتماً یک وبلاگ داشته باشید…
دانشجوی رشته ی مکانیک خودرو دانشگاه ماشین سازی اراک
علاقمند به برنامه نویسی و طراحی سایت